دلم گرفته بود و از خیانت سران عرب میسوخت و سوزش این آتش را میخواستم با لهیب فریاد آشکار سازم. بلندترین افشاگر این فریاد را قلم یافت. قلم در دستم آرام نداشت او نیز با پا که نه، بلکه با سر و از جوهر درون خود بر کاغذ تاریخ میدوید و میگریست و چه گریهی تلخ و تاریک و سیاهی، گریه از ظلمت خیانت و سکوت.
اما میخواستم بگویم، کجایی آقا؟ ای امام زمان که درود و سلام خدا بر تو و اجداد تو باد. آیا غزه را نمیبینی؟ کودکان در آغوش مادران به سوی پرنیان بهشت پر کشیده! پیران در محراب سجده خونین کرده، مبارزی که با مسلسل خویش قنوت گرفته و پزشکی که برای مجروحان داروی مقاومت و استقامت تجویز و تزریق میکند!
اما فکری غریب راهزن نجوا و شکوای حق شد. چه میگویی؟ در این شبها امام زمان در کربلاست و هر شب به زیارت قبر جد بزرگوارش میرود و میگرید و یا در بیابانها در انتظار است! او را با مردم غزه چه کار! آنها از پیروان و منتظران او نیستند.
پرسشی بود عجب، با روح من، با فطرت من ناسازگار! یک یا حسین بلند و یک یا مهدی ادرکنی بر تمام سرزمین وجودم طنین انداز شد. گویی ابرهای تیره تردید به کناری میرفتند و تندباد بهاری زلال جاری جواب را همراه آورد.
آری، اولاً باید بدانی امام زمان(عجل الله فرجه)، امام تمامی انسانها و تمامی موجودات است. مگر در زیارت شریفش نمیگویی: «السلام علیک یا امام الانس و الجانّ». بله امام زمان، امام هر کافر و هر مسلمانی است.
آری اگر امام زمان را صاحب لیلة القدر و صاحب تمام زمان بدانی و باور کنی، او را معکره گردان عاشورای غزه با شعار احدی الحسنیین خواهی یافت.
ثانیاً: چه کسی گفته که آن عزیز در بیابان غربت است؟ او در صحنهی عمل میداندار است. او مربی است و برای تربیت من و تو صحنه گردانی میکند. اوست که دلها را به سوی اسلام ناب میگرداند. اما این اقبال قلوب هزینه دارد و بدون حرکتهای تاریخی و اجتماعی پدید نمیآید.
نمیدانم تا به حال به گود زورخانه، سالن کشتی و یا به میدان فوتبال رفتهای یا نه؟ مربیان دانا و دلسوز برای پرورش شاگردان خود آنها را به جنگ با مبارزان قویتر میفرستند. شاگردان سبک و خام، زمین میخورند و گرد خامی و بی تجربگی را بر همان زمین می نهند و پیروز و خاک آلود بر میخیزند.
امام زمان(عج)، در غزه معرکه گردان پیرایش و پالایش مسلمانی و مسلمانان، از وادی اسلام تا سرزمین ایمان است. آری برای ورود به سرزمین امن ایمان باید تلاش و مجاهده کرد. زیرا «اَحسب الناسُ اَن یُترکوا اَن یقولوا آمنا و هم لا یُفتنون» «و لقد فَتنا الذین من قبلهم فَلَیعلمُنَّ الله الذین صدقوا وَ لَیَعلَمُن الکاذبین»1
آیا مردم میپندارند هنگامی که گفتند ایمان آوردیم، رها میشوند و مورد امتحان قرار نمیگیرند؟ قطعاً ما پیشینیان را نیز امتحان کردیم تا راستگویان را خدا بشناسد و دروغگویان نیز شناخته گردند.
آری اگر امام زمان(عج) را صاحب لیلة القدر و صاحب تمام زمان بدانی و باور کنی، او را معکره گردان عاشورای غزه با شعار احدی الحسنیین خواهی یافت.
این آیه برای اوناییه که فکر میکنن فاجعه غزه به ما ربط نداره:
وَمَا لَکُمْ لاَ تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاء وَالْوِلْدَانِ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنکَ وَلِیًّا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنکَ نَصِیرًا
چرا در راه خدا، و (در راه) مردان و زنان و کودکانى که (به دست ستمگران)تضعیف شدهاند، پیکار نمىکنید؟! همان افراد (ستمدیدهاى) که مىگویند: «پروردگارا! ما را از این شهر ، که اهلش ستمگرند، بیرون ببر! و از طرف خود، براى ما سرپرستى قرار ده! و از جانب خود، یار و یاورى براى ما تعیین فرما!
سوره النساء آیه 75
غزه شد کرب و بلا کرب و بلا شد غزه
همنفس با نفس خون خدا شد غزه
شمرها آمده اند و همه سرها رفتند
رفته اینبار ولی بر سر نی ها غزه
اکبر و اصغر و قاسم همه پر پر گشتند
در دو مقتل تو بگو کرب و بلا یا غزه
غزه اینبار نه هفتاد و دو صدها تن داد
سر و دست است که افتاده در اینجا غزه
یا حسین ابن علی غزه مگر عاشوراست
که شده غلغله از ناله زهرا غزه
شمر دیگر یا یزید است مگر امریکا
که نمودست به خون ناله حمرا غزه
شمر این آل یهود است که با آتش و خون
کرده چون جلوه گر این محشر کبری غزه
دست عباس مگر آید و کاری بکند
که شده دست شغالان یهودا غزه
آه ای مهدی زهرا که دلت خون شده است
از همین غم که شده خون همه دریا غزه
ذولفقار پدرت را به دو کف گیر و بیا
تا نگردد سبب شادی اعدا غزه
یبن زهرا همه آماده لبیک تو ایم
که شود در ره تو قتلگه ما غزه
متن نامه:سلام خدای منان من حقیر را که بعد از 7سالگی به معلولیت مبتلا شدم مرا کمک کن فقط کمکم کن که کارهای شخصی خودمو خودم انجام بدم تو که میدانی پدر پیرم دیگر کمر خمیده اش تحمل سنگینی مرا ندارد تو این دنیا از همه آرزوهایم گذشتم و تو میدانی که هیچوقت امیدم را از دست نداده ام خدا تو میدونی که خیلیه حموم دادن یه پسر 17ساله به دست یک مادر ......چی بگم که دیگر حرمتی نمانده است خدایا این نامه رو برای تو نوشتم که به من در مراحل سخت زندگی کمک کنی نمی خواهم مرا رو پاهای خودم بیستونی فقط می خوام منو کمک کنی که کارهای شخصیم را خودم انجام بدم ما در این دنیا درس عبرتی هستیم برای تمام مردم که بدونم از چه ثروتی بهره منداند سلامتی ولی کو گوش شنوا خدای من فقط به خاطر پدر مادرم به من کمکم کن.......خداوند به داده هایت و نداده هایت شکر که داده هایت نعمت است و نداده هایت حکمت ............حرفی ندارم جز ..........؟
**************************************
2) نویسنده: نیما امینی
متن نامه:از : بنده گناهکار
با سلام و احترام :
اینجانب بنده گناهکار و مقصر شما که با عدد گناهکاری 9999999999999999999999999999...فارغ التحصیل رشته مهندسی گناهکاری از دانشگاه صنعتی دنیا هستم با توجه به سابقه کاری 23 سال در این زمینه درخواست استخدام رسمی در بهشت خود دارم . لذا از شما خواهشمندم مساعدت لازم را با این حقیر مبذول فرمایید . قبلاً از زحمات و نعمات شما کمال تشکر و قدرانی را دارم.
**************************************
3)نویسنده: آزاده فیروزه
متن نامه:سلام خدا
بچه که بودم و می رفتم کودکستان وقتی دلم تنگ خونه می شد
مامان می گفت تو صدامو می شنوی واسه همین با تو درد دل می کردم تا وقتی که برگردم خونه پیش مامانم
حالا که خیلی سال گذشته بازم باهات درد دل دارم
مامان حالش خوب نیست افسردگی گرفته چراشو نمی دونم
چه جوریم خوبش کنم نمی دونم
تو که برات راحته
مامان سرحال قدیممو بهم برگردون
بزار بازم صدای خنده هاش فضای خونه رو پر کنه
اخه اینجوری بابا هم خوشحال تره
من منتظرما خدا
یادت نره
:آزاده